منم و گوشه تنهایی از حکیم نزاری قهستانی غزل 723

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

منم و گوشه تنهایی و بی یاری خویش

1 منم و گوشه تنهایی و بی یاری خویش گشته مشغول به کار خود و بیکاری خویش

2 ساکن کنجم و دیوانه شده‌ستم از چه از دل آزاری اصحاب و سبک باری خویش

3 شیوه ای هست مرا بی غرض از ای هم نفسان زود در هم شوم از فرط دل آزاری خویش

4 التفاتم نه به خود باشد و نه هم به کسی لاجرم ساخته ام با دل و دلداری خویش

5 من ز مبدای ازل مست و خراب آمده ام نتوانم که زنم لاف ز هشیاری خویش

6 بس که خواهم دل اصحاب بدست آوردن دل خود را یله کردم به جگر خواری خویش

7 با خرد راست بگوییم شده ام بیگانه از چه از کثرت اصحاب و ز بسیاری خویش

8 نه گرفتار چنانم که خلاصم باشد خجلم راستی از روی گرفتاری خویش

9 وای من تا به کی از دفتر و دیوان سیاه راستی سیر شده‌ستم ز سیه کاری خویش

10 از کسی نیست مرا شکر و شکایت خالی با نزاری نفسی می زنم از زاری خویش

عکس نوشته
کامنت
comment