- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم و میکده و مغبچه مست امشب هر دم از مستی او داده دل از دست امشب
2 چون پری هر نفس از جلوه مستانه او کرده چون اهل جنون نعره پیوست امشب
3 دست چون طره گهی بر ذقنت کرده دراز که چو گیسو شده زیر قدمش پست امشب
4 ممکنم نیست خلاصی ز دو زلفش که شدست دل بهر حلقه ازان سلسله پابست امشب
5 شمع آن چهره چو پروانه وجودم را سوخت تا نگویی اثر از هستی من هست امشب
6 بت ترسا میم از میکده چندان بنمود که دل شیفته از ننگ خودی رست امشب
7 هوش تا روز چرا رو ندهد فانی را این چنین کز کف آن مغبچه شد مست امشب