این منم باز که روی از ابن یمین فریومدی غزل 200

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

این منم باز که روی چو مهت می بینم

1 این منم باز که روی چو مهت می بینم هر دم از پسته شور تو شکر می چینم

2 این که باز از تو رسیدم من دلخسته بکام گر نه خوابیست ز هی بخت که من میبینم

3 در شکر خنده چو آن رسته دندان ترا بینم از چشم گهربار فتد پر و نیم

4 هرچه خواهی تو بجای من دلخسته رواست از تو نفرین به از آن کزد گری تحسینم

5 گر چه شد ز آتش عشقت دل من نرم چو موم لیک هرگز بجز از نقش رخت نگزینم

6 بده ایخسرو خوبان ز لبت کام دلم که چو فرهاد ستمکش ز غم شیرینم

7 رحم کن بر دلم ایجان و جهان ابن یمین که چنین عاجز و درمانده و بس مسکینم

8 که اگر حکم کنی از سر جان برخیزم ور نشانیم بر آتش بوفا بنشینم

عکس نوشته
کامنت
comment