عشق است نه هر از حکیم نزاری قهستانی غزل 1361

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

عشق است نه هر چنان که خواهی

1 عشق است نه هر چنان که خواهی دردست و نیازِ صبح‌گاهی

2 از خود به درآی تا نباشی موقوفِ اوامر و نواهی

3 گر زآن که گدای کوی اویی بر ملک وجود پادشاهی

4 تو هیچ نه‌ای به خود اگر خود از ماه تُراست تا به ماهی

5 نوریت بباید ای خردمند کز ظلمتِ خود دراو پناهی

6 بی‌واسطه ی هدایتِ خضر ره نیست به چشمه در سیاهی

7 دور از قدمِ محقّقانی تا ملتفتِ سر و کلاهی

8 این نکته بدان که تا چو اقطاب واصل نشنوی طفیلِ راهی

9 بر محضرِ نیستان نزاری بنویس به خطِ خود گواهی

10 با هستیِ خویشتن نگردی موصوف به هستیِ الاهی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر