محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی
محتشم کاشانی

همچو شمعم هست شبها بی‌رخ از محتشم کاشانی غزل 44

غزل 44 ام از 972 غزلیات

همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9

1 همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب دیده گریان سینهٔ بریان تن گدازان دل کباب

2 بسته شد از چار حد بر من در وصلش که هست دل غمین خاطر حزین تن در بلاجان در عذاب

3 در زمین و آسمان دارند ز آب و تاب او آب شرم آئینه رو مهتاب خورشید اضطراب

4 سرو کی گیرد به گلشن جای سروی کش بود پیرهن گل سرسمن رخ نسترن خط مشگناب

5 تیره بختم آنقدر کز طالع من می‌شود نور ظلمت روز شب گوهر حجر دریا سراب

6 چون گرفتم دامنش مردم ز ناکامی که بود دست لرزان دل طپان من منفعل او در حجاب

7 مدعی از رشک بر در چون نمرد امشب که بود بزم دلکش باده بی غش یار سرخوش من خراب

8 سرمبادم کز گمانهای کجم آن سرور است سر گران لب پر گله گل رد عرق نرگس به خواب

9 محتشم دارد بتی بی‌رحم کاندر کیش اوست رحم ظلم احسان سیاست مهر کین گرمی عتاب

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب

شاعر شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب چه کسی است ؟

شاعر شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب محتشم کاشانی می باشد.

شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب چیست ؟

قالب شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب غزل است

مضمون اصلی شعر همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر