تنها همین ز چشم نه گوهر از جویای تبریزی غزل 918

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم

1 تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم یاقوت را ز دست چو اخگر فکنده ایم

2 زین دل که بسته ایم به این جسم عنصری در چار موج حادثه لنگر فکنده ایم

3 دل را زیمن عشق که فیضش زیاد باد از عالمی به عالم دیگر فکنده ایم

4 در عشق چون دو قطرهٔ اشک این دو نشئه را از چشم اعتبار، مکرر فکنده ایم

5 شکر خدا که از می توحید سرخوشیم یعنی هوای غیر تو از سر فکنده ایم

6 زاهد حریف این می مردآزمانه ای دل را فشرده ایم و به ساغر فکنده ایم

7 جویا سیاه مست ولاییم و خویش را بر خاک راه ساقی کوثر فکنده ایم

عکس نوشته
کامنت
comment