1 این جان که زتن هر دمش آزاری هست گفتم که مگر ترا بوی کاری هست
2 ورنه بقفس چرا بماند مرغی کز هر طرفش راه بگلزاری هست
1 هر کرا دل با خدای مطلق است ناخدا موج است و دریا زورق است
2 غرقه در دریا همی جوید کنار چون کند آن کو بخود مستغرق است
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد