- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جان رسید دل من ز گردش افلاک شدست جامه صبرم ز دست هجران چاک
2 ز نوشداروی وصلم به جان رسان ورنی چو جان رسید به لب حاصلم چه از تریاک
3 اگرچه ترک من خسته دل نگار بگفت به ترک دوست نگویم به جان او حاشاک
4 اگر کنم گذری بر دلش عجب نبود چرا که در دل دریا گذر کند خاشاک
5 زلال وصل توأم در دهان جان باشد هزار سال چو خفتم هنوز در دل خاک
6 اگر به وعده وصلت امید خواهد بود مرا ز طعنه بدگوی و از رقیب چه باک
7 شکار تیغ فراقت مگر منم به جهان چو کُشتیم به جفا هم ببند بر فتراک