ره بیابانست و شب تاریک و از قاسم انوار غزل 104

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست

1 ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست عشق و بیماری و غربت مشکل اندر مشکلست

2 این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست

3 سخت حیرانست و سرگردان ولی دارد امید دل بدان لطفی که ذرات جهان را شاملست

4 زاهدان گر قصه های عشق را منکر شوند آشنا داند که ما را این سخن با قابلست

5 صوفی خلوت نشین را کز محبت دل تهیست گر بصورت می نماید حق، بمعنی باطلست

6 ناصح از درد دل ما کی خبر دارد؟ که ما در میان موج دریاییم و او بر ساحلست

7 گفتمش: جان و دل و دین باختم در راه تو در تبسم گفت: قاسم، صبر کن، کار دلست

عکس نوشته
کامنت
comment