جامی

جامی

جامی
جامی

به باغم بی رخت تسکین محال است از جامی غزل 119

غزل 119 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

به باغم بی رخت تسکین محال است

1 به باغم بی رخت تسکین محال است تماشای گل و نسرین محال است

2 چو گل پنهان شود در پرده ناز قرار از بلبل مسکین محال است

3 به ترک دوست فرماید خرد لیک ز عشق این حکم را تمکین محال است

4 ز دیدار تو زاهد را چه بهره خدابینی ازان خود بین محال است

5 ز بس مهرت به دلها جای کرده ست ز تو در دل کسی را کین محال است

6 رخت را هر که دید آیینه سان گفت که معشوقی بدین آیین محال است

7 به عالم چون تو معشوقی و جامی نبازد عشق با او این محال است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به باغم بی رخت تسکین محال است

شاعر شعر به باغم بی رخت تسکین محال است چه کسی است ؟

شاعر شعر به باغم بی رخت تسکین محال است جامی می باشد.

شعر به باغم بی رخت تسکین محال است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر به باغم بی رخت تسکین محال است چیست ؟

قالب شعر به باغم بی رخت تسکین محال است غزل است

مضمون اصلی شعر به باغم بی رخت تسکین محال است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.