- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیغیر میسر شودت گر لب کشتی با غیر از آن به که برندت به بهشتی
2 غلمان چو ندیم است بهر گوشه بهشت است بیدوست بگویید چه حور و چه بهشتی
3 ناچار بود منزل تو روضه رضوان آن دم که در آغوش کشی حورسرشتی
4 مقصود زیاری است که هر خانه تجلی است چون ره به حرم نیست کنم طوف کنشتی
5 ای کنگره کاخ تو رفته به ثریا فردات به ایوان که ببستند که خشتی
6 زآیینه صافی چه کدورت بری ای دل کای زنگی بد روی زآغاز تو زشتی
7 ای دست خدا دست به دامان تو دارم تا نامه آشفتهات از سر بنوشتی