- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنبل است آن بنا گوش سمن سیمای تو یا کمند عنبرین یا زلف سوسن سای تو
2 چون تو سرو راستی را چشم کس هرگز ندید هم تو باشی آنکه کژ بین بیندش همتای تو
3 چشم آن دارم ز بخت خود که روزی بیحجاب گر بود رای تو بینم روی شهر آرای تو
4 در جهان گر لاف آزادی زند سرو سهی زیبدش چون هست کمتر بنده بالای تو
5 با چنان قدی که ماند راست با سیمین الف چون الف زیبد میان جان شیرین جای تو
6 گر کنم سر در سر سودای وصلت باک نیست زنده آنرا دان که باشد کشته غوغای تو
7 خورده ئی خون دلم ور نیست باور از منت شاهد حالست اینک سرخی لبهای تو
8 سر فرازم بر فلک گر باز بینم خویش را سرمه چشم جهان بین کرده خاک پای تو
9 گفتمش جانرا ببوسی با تو سودا میکنم گفت کای ابن یمین تا چند ازین سودای تو