- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرکوی اوست جائی که صبا گذر ندارد چه عجب که مردم از غم من و او خبر ندارد
2 چه کسی که هر که گردد بتو چون هدف مقابل اگرش بتیر دوزی ز تو چشم بر ندارد
3 شب هجر ناله من که ز سنگ خون گشاید چه دلست یارب آن دل که درو اثر ندارد
4 نه همین منم برویت نگران کجاست چشمی که بصد هزار حسرت برخت نظر ندارد
5 ز جفای غیر مشتاق اگر از درت کشد پا بکجا رود که راهی بدر دگر ندارد