1 از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت هر دم رسدم بر دل و جان قوت و قوت
2 من بندهٔ عشق و مذهب و ملت من عشق است و علی ذالک احیی و اموت
1 بتان نخست چو در دلبری میان بستند میان بکشتن یاران مهربان بستند
2 دعا اثر نکند کز درم تو چون راندی به روی من همه درهای آسمان بستند
1 من از همه عشاق تو مغمومترم وز جمله شهیدان تو مظلومترم
2 فریاد که من از همه دیدار تو را مشتاقترم وز همه محرومترم
1 با چشم تو گهی که به رویت نظر کنم پوشم نظر که بر تو نگاه دگر کنم