1 بشکست دلم زان دل چون سندانت گریان شدم از عشق لب خندانت
2 دندان طمع در دل من کردی تیز درد دل من گرفت در دندانت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نهادم از بن هر موی بر کشد فریاد ز دوستان که زمن شان همی نیاید یاد
2 خروش برکشم از دل چو کبک در دم باز بنالم از همه رگها چو چنگ در ره باد
1 چنین شنیدم از آیندگان فصل بهار که کاروان صبا می رسد ز حد تتار
2 با باغ مژده رسانید دوش پیک سحر که می رسد دو سه اسبه سپاه فصل بهار
1 تا لعل تو از تنگ شکر بار نگیرد دل از غم آن لعل شکر بار نگیرد
2 در جام لبان چاشنی از قند فکندی تا لعل لبت تلخی گفتار نگیرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به