مرا دستی است بالا دست گردون
1
مرا دستی است بالا دست گردون
که نتوان ز آستینش کرد بیرون
2
منم بر درگهش چون حلقه بر در
نه دست اندرون نه پای بیرون
3
هژبرانند اینجٰا خفته در خاک
دلیرانند اینجٰا غرقه در خون
4
تن بیجان چگونه زنده ماند
رضی بی او بگو چون زندهای چون