1 خوش است باده که باشد یکی حریف ظریف ظریف نیست حریفی که بشمرد نفسم
2 چنین حریف طلب کن، چو یافته نشود بیار باده که من خود حریف خویش بسم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در شد چمن باغ به دیبای ملمع پیروزه گل گشت به یاقوت مرصع
2 گر باغ نه روم است و نه بغداد چرا شد پر اطلس واکسون ز دبیقی و ملمع
1 این پری رویان که با زلف پریشان آمدند آدمی را اصل و فرع فتنه ایشان آمدند
2 عاشقان را با سر کار پریشان کرده اند تا به میدان با سر زلف پریشان آمدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به