خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی از جامی غزل 260

خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من

1 خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من

2 نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من

3 ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من

4 ز بس که از کف هم خورده جام مالامال نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من

5 بود که خوی کنی با من از خدا خواهم که مانده در همه عالم همین تو باشی و من

6 گرفته جای رقیبان همه به زیر زمین به هم نشسته به روی زمین تو باشی و من

7 ز شهر کرده چو جامی جلا ز طعن کسان گهی به روم شده گه به چین تو باشی و من

عکس نوشته
کامنت
comment