-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من
2 نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من
3 ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من
4 ز بس که از کف هم خورده جام مالامال نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من
5 بود که خوی کنی با من از خدا خواهم که مانده در همه عالم همین تو باشی و من
6 گرفته جای رقیبان همه به زیر زمین به هم نشسته به روی زمین تو باشی و من
7 ز شهر کرده چو جامی جلا ز طعن کسان گهی به روم شده گه به چین تو باشی و من