خوش است دردِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1236

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

خوش است دردِ جدایی و داغِ مهجوری

1 خوش است دردِ جدایی و داغِ مهجوری اگر وصال میسّر شود پس از دوری

2 سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق خراب کرده ی عشق و امیدِ معموری

3 بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد به نظم آورم این عِقدهای منشوری

4 ز دیده دانه ی دُر نظم می‌کنم همه شب به روشناییِ دل در شبانِ دیجوری

5 معاف دار نگار اگر ضرورتِ حال شکایتی دو سه اِنها کنم به دستوری

6 سلامکی نفرستی پیامکی ندهی نه شرطِ عهدِ قدیم است اگر چه معذوری

7 سرت به هم‌چو منی ار فرو نمی‌آید غریب نیست که در حسن خویش مغروری

8 شبی ز جام وصال تو گر شدم سرمست قیامتا که بدیدم ز روزِ مخموری

9 پس از مجاهده ی انتظار خوش باشد اگر خلاص به صحّت بود ز رنجوری

10 نزاریا ز عذابِ فراق بیش منال که در مقابل نیش است نوشِ زنبوری

عکس نوشته
کامنت
comment