- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش است دردِ جدایی و داغِ مهجوری اگر وصال میسّر شود پس از دوری
2 سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق خراب کرده ی عشق و امیدِ معموری
3 بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد به نظم آورم این عِقدهای منشوری
4 ز دیده دانه ی دُر نظم میکنم همه شب به روشناییِ دل در شبانِ دیجوری
5 معاف دار نگار اگر ضرورتِ حال شکایتی دو سه اِنها کنم به دستوری
6 سلامکی نفرستی پیامکی ندهی نه شرطِ عهدِ قدیم است اگر چه معذوری
7 سرت به همچو منی ار فرو نمیآید غریب نیست که در حسن خویش مغروری
8 شبی ز جام وصال تو گر شدم سرمست قیامتا که بدیدم ز روزِ مخموری
9 پس از مجاهده ی انتظار خوش باشد اگر خلاص به صحّت بود ز رنجوری
10 نزاریا ز عذابِ فراق بیش منال که در مقابل نیش است نوشِ زنبوری