- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش است آن دو چشمِ مخمور و خوش آن دو زلفِ مشکین خوش است آن لبان باریک و خوش آن دهانِ شیرین
2 خوش است آن بر و بنا گوش و میانِ طاق ابرو خوش است آن بن دو بازو و سرو دو دستِ سیمین
3 عجب از کسی بمانم که بدید و خواهد اکنون که دگر جهان ببیند به دو دیده جهانبین
4 به حیاتِ اهل معنی که تصوّرم نبندد چو تو صوتی که باشد به نگارخانۀ چین
5 به هر امتحان که خواهی بکن التماسِ خدمت که گرم به کفر گویی که برو بگردم از دین
6 به قیاس احتیاجم نبود به صورِ محشر ز لحد برآورم سر چو تو بگذری به بالین
7 تو اگر چه پادشاهی نظری به کِهتران کن که بزرگزادگان را هنرست شرطِ تمکین
8 نه نزاری فضولی که به مرگ خود نمیری به تو پیش ازین بگفتم پسِ کارِ خویش بنشین
9 چو مگس دو دست بر سر بنشسته در برابر که نمیدهند شکّر به تو شوربخت شیرین