1 خوش آن که صلای جام وحدت در داد خاطر ز ریاضی و طبیعی آزاد
2 در منطقهٔ فلک نزد دست خیال در پای عناصر، سر فکرت ننهاد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خو کرده به خلوت، دل غم فرسایم کوتاه شد از صحبت مردم، پایم
2 تا تنهایم، هم نفسم یاد کسی است چون هم نفسم کسی شود، تنهایم
1 رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت از طعن رقیب گبر کافر کیشت
2 پیش تو سپردم این دل غمزدهام کی باشدم آنکه جان سپارم پیشت
1 دی پیر مغان، آتش صحبت افروخت ایمان مرا دید و دلش بر من سوخت
2 از خرقهٔ کفر، رقعهواری بگرفت آورد و بر آستین ایمانم دوخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **