-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه یار، کله گوشهٔ وفا شکند صف کرشمه، نگه های آشنا شکند
2 به دیر و کعبه نماند درست پیمانی به دوش و بر اگر آن طرّهٔ دوتا شکند
3 شکسته رنگی عشقم رسیده تا جایی که شرم چهرهٔ من، رنگ کهربا شکند
4 برآورد به تماشا، سر از دریچه مهر چو من به دامن عزلت کسی که پا شکند
5 کمال دولتم از عشق گشته سکّه به زر ز رنگ کاهی من، نرخ کیمیا شکند
6 به چاره عقدهٔ دل در میان منه ترسم که مفت، ناخن فکر گره گشا شکند
7 فلک به دردکشان، سنگ فتنه می بارد دنی چو مست شود کاسهٔ گدا شکند
8 چنین که می نگرم خون عالمیست هدر رواج جور تو، بازار خون بها شکند
9 رخ فرنگ تو ایمان به رو نماگیرد شراب رنگ تو ناموس پارسا شکند
10 خموشی تو از آن شکوه خوشتر است حزین که زلف آه تو را بخت نارسا شکند