- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش است بر لبِ قلزم نشسته در باکو به یادِ رویِ تو ساغر به دست امّا کو
2 شرابِ راوق و آوازِ چنگ و ضربِ اصول من و تو و دو حریفِ دگر دریغا کو
3 به کامِ دل ز فلک داد عیش بستانیم به یک صبوح ولی مجلسی مهیّا کو
4 چه چاره کردم و دریا نمی شود مغلوب که در کشم به دمی کشتیِ چو دریا کو
5 شدم نزار چو سوزن در انتظارِ خلاص سری ز رشتۀ این انتظار پیدا کو
6 ز هر مراد توان بهره برگرفت به صبر بلی به صبر ولی خاطر شکیبا کو
7 اگر ثباتِ قدم را به خویشتن داری دلی به کار شود، دل کجاست ما را کو
8 سیاه شد جگرم بس که خویشتن دیدم ز خویشتن بَسَم آخر دلِ مصفّا کو
9 به نقدِ وقت قناعت کنم که «اَین الوقت» گذشت دی و نزاری امیدِ فردا کو