- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دور است و همین باغ و بهاری و دگر هیچ ماییم و کف دست نگاری و دگر هیچ
2 زهاد ندارند جز این نقد و قماشی صد دانهٔ تسبیح شماری و دگر هیچ
3 ز اسباب جهان دوست نداریم جز این سه جام می و یاری و کناری و دگر هیچ
4 همچون جرس ای کعبهٔ مقصود در این راه داریم همین ناله و زاری و دگر هیچ
5 می گفت به گل بلبل مسکین که در این باغ ماییم و همین زحمت خاری و دگر هیچ
6 معذور که چون روی نمایی به خلایق ماییم و همین جان نثاری و دگر هیچ
7 غیر از تن افسرده نداریم پناهی ماییم و همین کهنه حصاری و دگر هیچ
8 بر عمر مکن تکیه بزن نقش بر آبی دور است و شش و پنج قماری و دگر هیچ
9 زان عمر گرانمایه به اینیم تسلی گاهی نظر از راهگذاری و دگر هیچ
10 ز این راه رسیدند به مردی همه لیکن ماییم و همین گرد و غباری و دگر هیچ
11 صد شکر که داریم چو سیماب سعیدا در چاه غمش صبر و قراری و دگر هیچ