افتاده در دلم ز دو زلف از جهان ملک خاتون غزل 47

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

افتاده در دلم ز دو زلف تو تاب‌ها

1 افتاده در دلم ز دو زلف تو تاب‌ها زان هر شبم ز غصّه پریشانست خواب‌ها

2 مهمان دیده است همه شب خیال تو آرم برای بزم خیالت شراب‌ها

3 خون دل از دو دیدهٔ مهجور می‌کنم اندر پیاله وز جگر خود کباب‌ها

4 گفتم نظر به حال من خسته‌دل فکن از روی لطف دوست شنیدم جواب‌ها

5 گفتم مکن جفا به من خسته بیش ازین کز دیده رفت در غم هجرم شراب‌ها

6 تابم ببردی از دل مجروح ناتوان دادی مرا به دست غم هجر تاب‌ها

7 مه در نقاب می‌نتوان دید در جهان بگشا به لطف از رخ چون مه نقاب‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment