-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب عید است، در میخانه باید بستر اندازیم که پیش از صبح، ساقی را نظر بر منظر اندازیم
2 بجنگ زاهدان، لشکر کشد پیرمغان فردا بیا ما نیز خود را در میان لشکر اندازیم
3 بغارت چون گشاید دست، دست افشان غزل خوانیم بمسجد چون گذارد پای، پاکوبان سراندازیم!
4 دبیران فلک را، چون قلم نتوان گرفت از کف؛ بیا کز برق می آتش درین نه دفتر اندازیم
5 نکرده شیخ شهر از جهل تا تکفیر ما رندان بیا تا پیشتر ما پرده از کارش براندازیم
6 حساب زاهدان در روز محشر مشکل است آذر! بیا تا ما حساب خود به روز دیگر اندازیم