بسکه جا کرده است مهرت از جویای تبریزی غزل 822

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم

1 بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم ریشه نخل محبت گشته رگهای تنم

2 عمرها شد در لباس نیستی آسوده ام کی بدام پیرهن افتاده عنقای تنم

3 ای فدایت جان من دور از بهار جلوه ات خشک شد مانند گل خون در سراپای تنم

4 بوده ام در هر لباسی چند روزی، عاقبت جامهٔ عریانی آمد راست بالای تنم

5 سوختم جویا ز هجرش تا سحر مانند شمع عاقبت بگداخت در عشقش سراپای تنم

عکس نوشته
کامنت
comment