- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه چوگان سر زلف و چه گوی ذقن است این چه ترکانه قباپوشی و لطف بدن است
2 این چه ابروست که پیوسته اشارت فرماست وین چه چشمست که با اهل نظر در سخنست
3 این چه خالست که قیمت شکن مشک ختاست وین چه جعد است که صد تعبیهاش در شکنست
4 این چه رخشنده عذار است که از پرتو آن آه انجم شررم شمع هزار انجمن است
5 این چه غمزه است که چشم تو ز بیباکی او مست و خنجر کش و عاشق کش مردم فکنست
6 وای برجان اسیران تو گر دریابند از نگه کردنت آن شیوه که مخصوص منست
7 محتشم تا بودت جان مشو از دوست جدا کاین جدائی سبب تفرقهٔ جان و تن است