-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عیدست، برون آی، که حیران تو گردم قربان خودم ساز، که قربان تو گردم
2 خاکم برهت، جلوه کنان، رخش برانگیز تا خیزم و گرد سر میدان تو گردم
3 جمعیت آسوده دلان از دل جمعست جمعیت من آن که، پریشان تو گردم
4 زین گونه که از شادی وصلت خبری نیست مشکل که خلاص از غم هجران تو گردم
5 من عاجزم از خدمت مهمان خیالت این خود چه خیالست که مهمان تو گردم؟
6 تا یافتم از شادی وصل تو حیاتی ترسم که: هلاک از غم هجران تو گردم
7 بر خاک درت من که و تشریف غلامی؟ ای کاش! توانم سگ دربان تو گردم
8 گفتی که: بجان بنده ما باش، هلالی تا جان بودم بنده فرمان تو گردم