عید شد، هر گوشه، خلقی از هلالی جغتایی غزل 194

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

عید شد، هر گوشه، خلقی ماه نو دارد هوس

1 عید شد، هر گوشه، خلقی ماه نو دارد هوس گوشه ابرو نمودی، ماه ما اینست و بس

2 هست فردا عید و هر کس ماه نو دارد هوس عید ما روی تو و ماه نو ابروی تو بس

3 میروی خندان و میگویی: مبارک باد عید! همچو عید ما مبارک نیست عید هیچ کس

4 در غمت، گر جان بدشواری دهم، معذور دار زانکه دل تنگست و آسان بر نمی آید نفس

5 یار رفت، ای دل، چه سود از ناله شبگیر تو؟ صاحب محمل فراغت دارد از بانگ جرس

6 ناله میکردم، سگ کویش بفریادم رسید من سگ کویی کز آنجا آید این فریاد رس

7 پیش رخسار تو دل در سینه دارد اضطراب همچو آن مرغی، که باشد موسم گل در قفس

8 گر دل و جان هلالی ز آتش غم سوخت سوخت بر سر کوی تو گو: هرگز مباش این خار و خس

عکس نوشته
کامنت
comment