-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید شد، بخرام، تا مدهوش و حیرانت شوم خنجر عاشق کشی برکش، که قربانت شوم
2 قتل عاشق را مناسب نیست شمشیر اجل سوی من بین تا هلاک تیر مژگانت شوم
3 شد تن خاکی غبار و بر سر راهت نشست عزم جولان کن! که خیزم، خاک میدانت شوم
4 جلوه ای بنما و جولان ده سمند ناز را تا خراب جلوه و مدهوش جولانت شوم
5 مدتی شد سرفراز بزم وصلت بوده ام بعد ازین مگذار تا پامال هجرانت شوم
6 گوشه چشمی، که دل را جمع سازم اندکی تا بکی آشفته زلف پریشانت شوم؟
7 چون هلالی سنگ طفلان می خورم در کوی تو من سگ کویم، چه حد آنکه مهمانت شوم؟