- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید است و دارد هر کسی عزم تماشای دگر ما را نباشد غیر تو دل در تمنای دگر
2 صد خوب پیش آید مرا خاطر نیاساید مرا زینها چه بگشاید مرا چون عاشقم جای دگر
3 نی ره مرا در خانه ای نی جای در کاشانه ای هر لحظه چون دیوانه ای گردم به صحرای دگر
4 بگداخت از غم جان و تن چندان نخواهم زیستن می بین به رحمت سوی من امروز و فردای دگر
5 از من چه پرسی این و آن خواهی بخوان خواهی بران محکوم فرمانم به جان نبود مرا رای دگر
6 ای فاخته دل می نهی بر قامت سرو سهی گویی نداری آگهی از قد و بالای دگر
7 جامی نخواهد از تو دل زیرا که در چین و چگل همچون تو ای پیمان گسل نبود دلارای دگر