1 سحر شد و دم تأثیر ناله میگذرد تو خفته ای به کمین و غزاله میگذرد
2 ز چیست این همه تعجیل عمر، حیرانم که تند و تلخ چو دور پیاله میگذرد
3 به رخصت تو که خواهم به آب می شستن نه صفحه را، که سخن در رساله میگذرد
4 ز باد صبح سبکخیزتر بود، آری نگه به روی تو بر برگ لاله میگذرد
5 صبا ز حلقهٔ زلف تو بوی مشک گرفت گمان بری که ز ناف غزاله میگذرد
6 خوش آنکه دختر رز در نقاب عصمت بود بیا سلیم که حرف دوساله میگذرد