1 تاریک شد از هجر دل افروزم، روز شب نیز شد از آه جهان سوزم، روز
2 شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شب است، نه روزم روز
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا حا و دو میم و دال نامت کردند عرش و فلک و کعبه مقامت کردند
2 اکنون که به رهبری تمامت کردند سرتاسر آفاق به نامت کردند
1 رو دیده بدوز تا دلت دیده شود زان دیده جهان دگرت دیده شود
2 گر تو ز سر پسند خود برخیزی احوال تو سر به سر پسندیده شود
1 عمر از پی افزون زر کاسته گیر صد گنج زر از رنج تن آراسته گیر
2 پس بر سر آن گنج چو بر صحرا برف روزی دو سه بنشسته و برخاسته گیر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به