به خود بست آنکه ز آب و تاب از جویای تبریزی غزل 980

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چون گوهر غلتان

1 به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چون گوهر غلتان بود سرگشتهٔ گرداب خود چون گوهر غلتان

2 ز بس از ترک خواهش آبرو گردآوری کردم رسانده دام ام را آب خود چون گوهر غلتان

3 مگر مثل تویی باشد که پهلوی تو نشیند تو خواهی هم‌نشین باب خود چون گوهر غلتان

4 شکوه آب و تاب حسن با خلوت نمی‌سازد ترا برده ز جا سیلاب خود چون گوهر غلتان

5 به بیداری نشاید چشم تمکین داشت از وضعش که سازد صرف شوخی خواب خود چون گوهر غلتان

6 گرفتارم به پیش حسن معنی‌های خود جویا بود دایم بی‌تاب خود چون گوهر غلتان

عکس نوشته
کامنت
comment