- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هست آرام دل، آن را که دلارامی هست خرم آن دل، که در او، صبری و آرامی هست
2 بر بنا گوشش اگر دانه در بینی باز مشو آشفته، که از غالیه هم دامی هست
3 تو یقین دان، که به جز در دهن تنگ تو نیست هیچ اگر یک سر مو در دو جهان کامی هست
4 ساقی امشب، سر آن جام لبالب دارم کاخر اندوه مرا، نیز سرانجامی هست
5 عود اگر دود کند، بر سر آن، دامن پوش تا ندانند، که در مجلس ما خامی هست
6 حالم، از باد سحر پرس، که در صحبت او جان تیمار مرا، پیش تو پیغامی هست
7 شام هجران تو را، خود سحری نیست پدید صبح امید مرا، همنفس شامی هست
8 به فدای تن و اندام چو گلبرگ تو باد هر کجا، در همه آفاق گل اندامی هست
9 صبر و آرام ز سلمان چه طمع میداری تو برآنی که مرا صبری و آرامی هست