تلخ است بی تو صبر، از امیر شاهی سبزواری غزل 11

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

تلخ است بی تو صبر، دل غم فزوده را

1 تلخ است بی تو صبر، دل غم فزوده را نتوان چشید داروی نا آزموده را

2 ای ناله همدمی کن و از آب چشم من بیدار ساز دیده بخت غنوده را

3 دل شد رمیده سر زلف تو، وز کمند نتوان بکوی عقل کشید آن ربوده را

4 با باغبان مگو که دل غنچه خون چراست خواندن نمیتوان ورق ناگشوده را

5 مشاطه زلف یار بانگشت میکشد زانرو که نسبتی بقلم هست دوده را

6 ناگفته از دهان تو رمزی مرا مکش نتوان قصاص کرد گناه نبوده را

7 شاهی خیال خاص بگو از دهان دوست چون نیست لذتی سخنان شنوده را

عکس نوشته
کامنت
comment