سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی
سلیم تهرانی

خم می هست، چه اندیشه ی محشر از سلیم تهرانی غزل 757

غزل 757 ام از 1122 غزلیات

خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم

1 خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم پشت چون آینه بر سد سکندر دارم

2 چون سبو، حیرت این خمکده ام برد از کار دست برداشته از عالم و بر سر دارم

3 مایه ی مردم درویش، توکل باشد خاطری جمع تر از دست توانگر دارم

4 می رسد فصل خزان و غم خود نیست مرا نوحه بر اهل چمن همچو صنوبر دارم

5 دوست پندارد ازو هست مرا صبر و شکیب کافرم، آنچه گمان برده به من گر دارم

6 دانم آزرده جدا می شوی از من، باری بنشین یک دو سه حرفی به تو دیگر دارم

7 غافل از تیغ زبان من دیوانه مشو باخبر باش ز من، مستم و خنجر دارم!

8 نیست مقراض به دستم ز برای مکتوب به کف این را، ز پی بال کبوتر دارم

9 چون کشم بار گران غم دوری؟ کز ضعف نگه خود نتوانم ز رخت بردارم!

10 شیوه ی صبر کجا و من دیوانه کجا از من این جنس مجویید که کمتر دارم

11 بر دل از هیچ کسم گرد غمی نیست سلیم خاطری صافتر از سینه ی گوهر دارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم

شاعر شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم چه کسی است ؟

شاعر شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم سلیم تهرانی می باشد.

شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم چیست ؟

قالب شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم غزل است

مضمون اصلی شعر خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر