1 تا شد بدرون آتش هجران واقع وانگه ز برونم اشک غلطان واقع
2 شد سعی بدانچه بود امکان واقع آن شعله بآب کشت نتوان واقع
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 غیر خوناب نیابند بجان و دل ما گوئیا عشق بخون کرد مخمر گل ما
2 از ره عشق گذشتن نشد ای پیر طریق تا که شد کوی خرابات مغان منزل ما
1 نسیم صبح بگو آن نهال رعنا را که باغ عمر خزان دیده از تو شد ما را
2 به یک قدح که کشیدی ز آب آتش رنگ چه آتشی که زدی عاشقان شیدا را
1 می آینه گون صاف و قدح آینه فام است جز عکس رخ یار درو دان که حرام است
2 چو ساقی مهوش قدحت عشوهکنان داشت تقوی چه حکایت بود و زهد کدام است؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به