بده می کز فروغش خرقه از آشفتهٔ شیرازی غزل 818

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

بده می کز فروغش خرقه و دفتر بسوزانم

1 بده می کز فروغش خرقه و دفتر بسوزانم بمستی از سر این سبحه و زنار برخیزم

2 بکش آن سرمه در چشمم که غیر از دوست نشناسم بسازم ساز صلح کل و از پیکار برخیزم

3 زلطف ای شاخ طوبی بر سر من سایه ای افکن که از وجد و شعف از سایه دیوار برخیزم

4 بکن در میکده خاکم که وقت نفخ صور از جا چو گرد از آستان خانه خمار برخیزم

5 به دوزخ چون بری آشفته را با مهر حیدر بر که با دامان پرگل چون خلیل از نار برخیزم

عکس نوشته
کامنت
comment