1 مرا گوئی که تو خصم حقیری تو هم مرد دبیری نه امیری
2 مسلمان وار پندت داد خواهم تو خود پند مسلمان کی پذیری
3 فراوانت پلنگانند خصمان مگر با موش خصمی در نگیری
4 که گر چنگ پلنگی در تو آید بیاید بر تو می زد تا بمیری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بیار ای پسر ای ساقی کرام از آن شمع فتنه چراغ جام
2 از آن لعل که زردی برد ز روی از آن نوش که تلخی دهد به کام
1 جشن فرخنده فروردین است روز بازار گل و نسرین است
2 آب چون آتش عود افروز است باد چون خاک عبیر آگین است
1 ای به ذات تو ملک گشته جلیل وی به نام تو زنده نام خلیل
2 از بیان تو طبع فضل فرح «فره » وز بنان تو چشم جود کحیل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به