-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گوی داند که بچوگان کسی افتاده که بسر رفته بمیدان و بسی افتاده
2 حالت عاشق بی دین و دل آری داند هر که را کار دل و دین بکسی افتاده
3 همه تن حیرتم از آب و هوای ره عشق که هما از چه شکار مگسی افتاده
4 دل مجنون بفغان ناقه لیلاش زپی کاروان از پی بانگ جرسی افتاده
5 دل ببوی سر زلف تو شکار نظر است درد شب بین که بدست عسسی افتاده
6 عقل اندوخته خرمن بره پرتو عشق در ره برق عجب مشت خسی افتاده
7 توئی آن نور که از طور ولایت جستی که کلیمت بشعاع قبسی افتاده
8 غم فردا مخور آشفته که کارت بعلیست داد خواهی بعجب دادرسی افتاده