1 عنبرین است به ذکر تو نفسها که زنم به حدیث دگر آلوده مبادا دهنم
2 نام و پیغام تو خوش میگذرد بر گوشم شنوایی چه کنم گر نبود این سخنم
3 با تو پیوند دل و دیده و جان میبینم که نه پرواست به اغیار نه با خویشتنم
1 مردم تبریز همچو آب لطیفند شخص بجز از شکل خود در آب نبیند
1 درین دیار بدان زندهام که گهگاهی نسیم باد صبا زان دیار میآید
1 حسنی که هست روی تو را بینهایت است خوب است گل ولی نمک اینجا به غایت است
2 افسانههای خسرو و شیرین ز حد گذشت ما و حدیث روی تو کانها حکایت است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به