جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

حکایتیست که با کس نمی از جهان ملک خاتون غزل 374

غزل 374 ام از 1809 غزلیات

حکایتیست که با کس نمی توانم گفت

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9

1 حکایتیست که با کس نمی توانم گفت حدیث عشق تو درّیست می نیارم سفت

2 ز صبر طاق شدم همچو طاق ابرویت به درد و ناله ی هجرانت تا که گشتم جفت

3 گرم قرار نباشد به هجر نیست عجب میان آتش سوزان بگو که یارد خفت

4 به هر بلا و ستم کز غمت رسید به دل بداد ترک سر و جان و ترک عشق نگفت

5 رسید خیل خیالت به مأمن دیده به غیر صورت زیبای دوست پاک برفت

6 چو قامت تو نرستست در چمن سروی گلی چو روی تو در هیچ بوستان نشکفت

7 ز دست بیهده گو گویدم که ترکش کن نگوید این به جهان کس حکایتیست بگفت

8 به هر طریق که باشد نشان ضربت عشق به هیچ روی نباشد ز مدعی بنهفت

9 به تیغ غمزه و آن چشمهای مست ترا بریز خون دل عاشقان به زار که گفت

شعر قالب : غزل سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت

شاعر شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت چه کسی است ؟

شاعر شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت جهان ملک خاتون می باشد.

شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت چیست ؟

قالب شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت غزل است

سبک شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت چیست ؟

سبک شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر حکایتیست که با کس نمی توانم گفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
جهان ملک خاتون

حکایتیست که با کس نمی از جهان ملک خاتون غزل 374

غزل 374 ام از 1809 غزلیات
بنر