هم چنین عمری ست از حکیم نزاری قهستانی غزل 599

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

هم چنین عمری ست تا دیوانه وار

1 هم چنین عمری ست تا دیوانه وار دست بر سر می زنم از عشقِ یار

2 آتشی در جانِ ما بر سوختند تا برآورد از نهادِ جان دمار

3 چند ازین دریایِ نا پایان پدید چند ازین وادیِ نافرجام کار

4 عشق بی نقصان و عاشق بی غرض راه بی پایان و دریا بی کنار

5 مرد را عشقی بباید معتبر عشق را مردی بباید نام دار

6 سوز کو گر داغِ یارت کرد عشق درد کو گر زخمِ عشقت زد نگار

7 اشکِ خونین ریز در صحرایِ درد تا بود کز دیده بنشانی غبار

8 چون نزاری میل در کش عقل را تا ببینی سّرِ پنهان آشکار

عکس نوشته
کامنت
comment