این همه لاله، که سر بر زده از هلالی جغتایی غزل 65

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

این همه لاله، که سر بر زده از خاک منست

1 این همه لاله، که سر بر زده از خاک منست پارهای جگر سوخته چاک منست

2 درد عشاق ز درمان کسی به نشود خاصه دردی، که نصیب دل غمناک منست

3 استخوانهای من از خاک درش بردارید باغ فردوس چه جای خس و خاشاک منست؟

4 همه کس را بجمالش نظری هست ولی لایق چهره پاکش نظر پاک منست

5 باغبان، چند کند پیش من آزادی سرو؟ سرو آزاد غلام بت چالاک منست

6 دی شنیدم که: یکی خون مسلمان میریخت اگر اینست، همان کافر بی باک منست

7 دوستان، گر سر درمان هلالی دارید شربت زهر بیارید، که تریاک منست

عکس نوشته
کامنت
comment