مرا سریست که بی باده از جهان ملک خاتون غزل 127

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

مرا سریست که بی باده نیک سرمستست

1 مرا سریست که بی باده نیک سرمستست مرا دلی که به زلفین دوست پابستست

2 مرا به روی چو ماه تو اشتیاق تمام به جان تو که چو ابروی دوست پیوستست

3 خوشا دلم که وطن کرد حلقه ی زلفت ز گفتگوی بلای زمانه وراستست

4 دلم ببرد بگفتم که باز پس ده دل بگفت در سرشست دو زلف پابستست

5 چو در چمن گذر آرد قد چو شمشادت به پیش قامت سرو تو نارون پستست

6 چو حلقه بر در او سرزنش خورم دانم جواب می دهدم کاو میا که در بستست

7 اگرچه وعده به وصلش چو زلف می فکند مرا به جای سر زلف باد در دستست

عکس نوشته
کامنت
comment