از روی نو خط تو دل زار من از جویای تبریزی غزل 268

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

از روی نو خط تو دل زار من شکفت

1 از روی نو خط تو دل زار من شکفت چون نشکفد که سبزه دمید و چمن شکفت

2 برداشت زلف را زبناگوش او نسیم در باغ آروزی دل یاسمن شکفت

3 بی او دلش زغنچه پر از خون حسرت است از خندهٔ گل ارچه چمن را دهن شکفت

4 فانوس سان زپهلوی یادش که در دل است گلهای نور باطنم از پیرهن شکفت

5 جویا گل همیشه بهار است تا به حشر هر دل کز آبیاری فکر سخن شکفت

6 جویا غنیمت است، تو هم دلشکفته باش!‏ کامد بهار و غنچه دمید و چمن شکفت

عکس نوشته
کامنت
comment