دردیست غم عشق که درمان از آشفتهٔ شیرازی غزل 352

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

دردیست غم عشق که درمان نپذیرد

1 دردیست غم عشق که درمان نپذیرد بگذار مریض تو باین درد بمیرد

2 ناچار رسد مرگ بنی نوع بشر را هر کس بود از حلقه عشاق بمیرد

3 بنمای بناصح خم زلفین چلیپا تا خرده بسودا زدگان تو نگیرد

4 مجبول طبیعت بودش عشق حکیما عاشق نتواند که نصیحت بپذیرد

5 آشفته و قلاشم و سر حلقه او باش پرهیز بکن کاتش ما در تو نگیرد

6 زحمت چه بری کاتب اعمال که درویش دامان علی را بصف حشر بگیرد

7 از جرم دو عالم چه غم ار بر تو نویسند ایزد زعلی تا که شفاعت بپذیرد

عکس نوشته
کامنت
comment