-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجب دردیست در جانم که درمانش نمیدانم ز آغازش نِیَم آگاه و پایانش نمیدانم
2 چو چوگان بازد آن مه جز سر مردان دین آنجا نشاید کو کسی را مرد میدانش نمیدانم
3 گذشت آن سرو گلرخ دامنافشان بر چمن روزی عبیر جیب گل جز گرد دامانش نمیدانم
4 صفای تن دهد راز دلش بیرون قبا آمد حجاب من که در دل راز پنهانش نمیدانم
5 چو خواهد لب گزد خواهم نهم جان زیر دندانش که از بس لطف تاب زخم دندانش نمیدانم
6 نخواهم فسحت باغ و مسلسل آبها در وی که بیدیدار او جز بند و زندانش نمیدانم
7 مسلمانی بود بهر بتان دین باختن جامی ازین دین هرکه برگردد مسلمانش نمیدانم